نشاط عید هم از دوریت غم انگیز است
بیا اگر تو نباشی بهار پائیز است
چگونه خنده کند آنکه در فراق رخت
همیشه کاسۀ چشمش ز اشک لبریز است
به رونمای جمالت چه آورم با خود
که جان هر دو جهان در بهاش ناچیز است
سحر گهان که تو را می زنم صدا مهدی
ز نکهت نفسم صبح عطر آمیز است
لبی که وصف تو گوید چو صبح خندانست
دلی که یاد تو باشد چو گل سحر خیز است
چگونه کوه گناهم ز پا در اندازد
مرا که رشتۀ مهر تو دست آویز است
خط امان من از فیض دست بوسی تو است
چه بیم دارم اگر تیغ آسمان تیز است
جحیم با تو بهشت گل است میثم را
بهشت اگر تو نباشی ملال انگیز است
غلامرضاسازگارا